داماد ما قهر است با مامانم اینها |
مدت: دوسال ، علت : دخالت های بی جا |
مامان ما اهل دخا لت نیست اصلا ً |
ور می زند دامادمان این اصغر آقا |
ویروس مادر زن ستیزی دارد ایشان |
بیماریی مسری، شبیه آنفولانزا |
مامان ما خیلی ردیف و با کلاس است |
با نطق هایی واقعاً بسیار شیوا |
قند تمام اهل خانه رفته بالا |
زیرا که شیرین است حرفش چون مربا |
نیش و کنایاتش همه از روی عشق است |
دارد صفایی در بیان طعنه حتی |
می گوید او از روی دلسوزی، نه چیزی |
هر نطق و هر فرمایش و هرایده ای را |
ایشان به عنوان مثا ل ، آن هم مود ب |
می گوید:«ای داماد بی سود و مزایا |
کاشانه ات مانند سمساری است ، ای وای |
این چیزهای کهنه آخر چیست اینجا |
پاشو برو یک توک پا تا مبل سازی |
قسطی بخر یک دست مبل شیک و زیبا |
ماشین تو چیزی به غیر از یک لگن نیست |
باید که باشی در نخ یک ماکسیما |
آپارتمانت هم که مثل لانه مرغ است |
پس زودتر تبدیل کن آن را به ویلا |
هرچند داری کار و باری در اداره |
در فکر شغل دومی هم باش اما |
چون مرد بی پول از نگاه خانواده |
فرقی ندارد با مترسک های صحرا |
خیر و صلاحت را فقط می خواهم ای مرد |
من نیستم اهل دخالت های بی جا» |
حالا قضاوت با شما اینها فضولی است |
داماد تا این حد نمک نشناس آیا |
مصطفی مشایخی
طبقه بندی: طنز